سلام
من مهدیارم
دلم میخواست یه جایی رو داشته باشم که یه سری متن هایی به صورت log های برنامه نویسی منتشر کنم تا log زندگی خودمو داشته باشم.
به نظرم خیلی مفیده این کار
به اندازه اون شکلک احساس خوشحالی ندارم البته
نمیدونم باید چیکار کنم برای زندگیم احساس بی معنا بودن میکنم برای زندگیم.
اخیرا اینجوری شدم
فکر میکنم از حدود دو سال اخیر اتفاق افتاده و خیلییی بده
در حد سرطان بده
ادم انرژی نداره برای حرکت. هدف هم اگه بزاری انگار یه هدف فیکه و بهت انرژی ای که میخوای نمیده
میخوام از شرایطم بگم الان کمی
انتظاری هم ندارم کسی بخواد اینها رو بخونه
هر کاری که تصمیم میگیرم شروع کنم وقتی یخرده ازش میگذره بهش شک میکنم که آیا کار درستیه یا نه
نمیدونم شاید اصلا مشکل من این باشه که دنبال یه چیزو نمیگیرم برای همین معنایی نداره زندگیم
مثل اینه که داستانی رو شروع نکنی خب درگیری در مورد داستانی نداری
اره شاید واقعا مشکلم اینه که هدفی رو پیگیری نکردم
شاید اصلا مشکل از جذاب نبودن اهدافه برام ، شاید هم مشکل از پیگیر نبودن خودم ، شاید اراده ام ضعیف شده
ولی خدایی نمیدونم برای ایندم باید چیکار کنم؟!
برم توی همین حوزه کار و توی php , node.js, javascript, web developmennt و مخصوصا back end یه متخصص حرفه ای بشم؟! راه مستقیمی که جلوم وجود داره البته همینه..الانم که سربازیمو دارم به صورت امریه میگذرونم باید بیشتر از یه سالی که باقیمونده بزارم روی افزایش مهارت و زبان انگلیسی
البته یه سری اهداف دیگه رو هم میتونم پیگیری کنم
خیلی حساس شدم... مثلا همین الان داشتم به این گیر میدادم که چرا انقد ENTER میزنم بین نوشته هام؟! اصلا دلم نمیخواد حالا حالاها ازدواج کنم... چیزی هست که بتونه دلمو خوش کنه؟ مثلا یه هدفی که خیلی دلم بخواد
فکر میکنم کار درست همینه به جای رفتن دنبال ارشد بشینم این چیزهارو خوب مسلط شم که پول درآرم
اینکه بتونم دی ماه سال دیگه یه حقوق 4 میلیون تومنی داشته باشم حس خوبی بهم میده
این هدفمه فعلا
سلام . وبلاگ نو مبارک .
این حس رو خیلی وقتا داشتم . برعکس الان که دارم مثل اسب میدوم و کلی کار لیست کردم که انجام بدم . به شدت مدیون استادی هستم که یک سال کلاسش رو رفتم . از این کلاسهای روانشناسی و غیره نبود کلاس کاملا تخصصی توی کار خودم ولی استاد خیلی دوست داشتنی بود و دائم بهمون انگیزه میداد .
توی دلم گفتم اگه توی کاری که الان شروع کردم موفق شدم براش مینویسم که چقدر مدیونش هستم .
شما به نظر آدمی موفقی میاین که میدونه داره چیکار میکنه
من رویاهام همه از بین رفته و باید برای خودم رویا بسازم ، برای همین نمیدونم دارم چیکار میکنم..